گفتمش نقاش را از غربت زهـرا بکش، گریه کرد و با قلم یک چـادر خاکی کشید! گفتمش پس غربت زهـرا کجای نقش بود؟ ناله کرد و زیر چـادر ، غنچه ای پرپر کشید... ...
365 روز، با تمام بدمزگی ها و خوشمزگی هاش گذشت. سالی بود پر از ماجراهای تلخ و شیرین ... تلخ ها را فراموش می کنم و شیرین ها را مرور . خدایا ازت ممنونم. ...
این روزها درگیر اثاث کشی یا اسباب کشی (به قول یکی از دوستان) هستم. دوستای خوبم، پیشاپیش عذرخواهی می کنم اگر نتونم هر روز بهتون سر بزنم. سعی میکنم هر از گاهی یه سر بیام که البته حتما میام، آخه نمی تونم که نیام. کلی به اینجا و دوستای عزیزم که شما باشید، وابسته ام. نظری داشتید، حتما واسم بنویسید. مطمئن باشید که دیر یا زود پاسخ خواهم داد. یه عالــمه دوســتتون دارم... ...
همسـرم; خوشبختـی من در با تو بودن است و روز رسیدن به تو، تقدیر خوشبختـی من است ... تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی ... زیباترین گل های دنیا، تقدیم به تو بهترین عشـق دنیا ... 4 سال و 4 ماه و 4 روز از روز یکی شدنمان، می گذرد و من همچنان عاشقانه دوســتت دارم ... ...