ناگفته های گفتنی از...
از بهمن ماه 92
مختص ِ دهه شصتی ها...
سلام به تمام دوست های خوبم... خیلی هاتون با دیدن ِ عکس کلاس اولم، توی پست قبل، یاد اون موقع های خودتون افتادید. ناگفته نماند که خودمم خیلی دلتنگ اون دوران ِ شیرین و گاهی تلخ شدم... بوی نیمکت، بوی کاغذ کاهی، بوی جوهر خودکار بیک، بوی تراشه های مداد، بوی پاک کن. اَ، اِ، اُ، آ با کلاه، ا بی کلاه، بِ، پِ، تِ... شعرهای سخت و آسونی که ازمون میخواستن تا حفظشون کنیم... دیکته و مشق های روزانه...، نمره های 20 و آفرین مادرانه... یادش بخیر... یاد ایام ِ قشنگش بخیر... . . . ادامه مطلب... * * * * * * * * * ...
جامانده های آذری
اولین برف،روز دانشجو و تولّد دوست
چه چیزی قشنگ تر از اینکه; صبح از خواب بیدار شی ، بری سراغ ِ پنجره و این شکلی بشی؟ هوا، هوای ِ برفی، امّا دو نفره. جای همگی خالی... *تاریخ: 92/9/14 ساعت 8 صبح سلام به دوستای ِ دانشجوم. ترم زندگیتون بی مشروطی، لحظه هاتون همیشه پاس، سایه ی حذف از زندگیتون دور و معدل شادیتون ٢٠ باد... " روز دانشجو بر شما دوستای گُلم و همسر عزیزم مبارک ک ک ک ک... " و توی این روز، تولّد یه دوست هم هستش. دوست ِ مهربون و بانمک ِ من، محبوبه جون، مامان الینا . محبوبه ج...