آنیسا جونآنیسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

ღ فسـقِلی ما، آنیسا ღ

آدم های پُـرتوقع

1392/3/10 19:14
نویسنده : •● Mah ●•
546 بازدید
اشتراک گذاری

 


در زندگی;

به آدم هایی برمیخوری که میخواهند به تو محبت کنند، اما محبت را با چیز هایی که مزه ریا، اجبار و زور میدهد، مخلوط کرده و به خورد تو میدهند.

وقتی مزه اش را می چشی، دیگر آن محبت، مزه ی شیرین و دلربا را نمی دهد. یک مزه گس تلخی است که باید قورتش دهی و کمی نیز تحمل کنی تا در معده ات هضم شود. یعنی تو انرژی ای از این محبت دریافت نمیکنی.

وقتی از جمعشان جدا میشوی، احساس میکنی اصلا سبک نشدی. بلکه بسیار بسیار از همنشینی با این آدم ها خسته هم شده ای و یا تحلیل رفته ای.

آدم هایی که برای هر باری که تو را می بینند، برایت کادویی می آورند و اگر تو  خدای نکرده دفعه بعد یادت برود که مقابل به مثل کنی و کادو خریدنت یادت رفت، از تو خوششان نمی آید و به تو برچسب بی فرهنگی و بی کلاسی می زنند.

آدم هایی که تو همیشه باید خبر ناخوشی و مریضی شان را جویا شوی و اگر خودت مریض شدی، آن ها نیازی نیست در این باره چیزی بدانند.

این تو هستی که باید خبر کارهایت را بدهی و اگر ندهی، از تو گله می کنند.

آدم هایی که دائما از چیزهایی که اصلا مربوط به آن ها نیست، از تو پرس و جو میکنند و  دوست دارند همه چیز راجع به تو بدانند، حتی اگر سعی کنی با جواب های مودبانه آن ها را بپیچانی، از کانال های دیگر اطلاعات کسب می کنند و از این کار لذت می برند.

آن ها ابداً دوست ندارند تو چیزی درباره شان بپرسی. حالشان بد میشود و حتی مایل نیستند تو ذره ای از آن ها چیزی بدانی!

شاید هم از این آدم ها کمی میترسی. چون نمیدانی کی عصبانی میشوند؟ چه زمانی خوبند؟ چه زمانی مهربانی شان صادقانه است؟ چه زمانی از روی ریا است؟

niniweblog.com

در زندگی روزمره ام;

افرادی را می بینم و می شناسم که فکر می کنند محبت ”خریدنی”  است، در حالیکه نمیدانند محبت ”دادنی”  است.

تنها نگاهی محبت آمیز با یک دل صاف و بی ریا است که می تواند بیشترین انرژی را برایم به ارمغان آورد.

تنها راهی که به ذهنم می آید اینکه کمتر با آدم های پُرتوقع ملاقات داشته باشم و در برخوردهای اجباری، سکوت کنم تا نشکنند دلم را.


*منبع: خودم و وبگاه ثمانه ایروانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (62)

مادر کوثر
10 خرداد 92 19:33


به افتخارششششششششششششش

خیلی خیلی به دلم نشست

آفرین

وای وای وای که دیروز با یکی از این آدما برخورد داشتم و چقد هم سکوت به دلم چسبید

این انرژی رو خوب اومدی

احساس سبکی بعد از مهمانی عجب نکته مهم و جالبی

نگاه محبت آمیز با دل صاف و بی ریا یعنی همون اخلاص که داشتنش کمی سخته

مرسی تک خواهر

مرسیییییییییییییی عزیزم، خوشحالم که اولین کامنت از تو هستش

خودم هم خیییییلی به دلم چسبید این متن ِ و واسه پیدا کردنش، کلی وقت گذاشتم

اخلاص
مادر کوثر
10 خرداد 92 19:35
صداقت یک هدیه بسیار گران قیمت است؛

آن را از انسان های ارزان، انتظار نداشته باش ...


بســـــــــــــــــیار جالب و به جا بود.

خوب میدونم که تو منظورمو از این پست فهمیدی.
مادر کوثر
10 خرداد 92 19:49
امواج زندگی را با آغوش باز پذیرا باش؛

حتی اگر تو را به قعر دریا ببرد؛

آن ماهی که همیشه بر سطح آب می بینی، مرده است ...



ای جووووونم مرسی تکککک خواهری جون.

ماهی مرررده

اگر من بفهمم تو این متن ها از کجا گیر میاری...
مادر کوثر
10 خرداد 92 19:49
سعی‌ کن آنقدر کامل باشی؛

که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران؛

گرفتن خودت از آن ها باشد ...



دقیقا همین کاری که من در شرف انجام دادنشمممم ...

مادر کوثر
10 خرداد 92 19:51
تک خواهر عزیزم

از این آدمها همیشه همه جا هستند. متاسفانه!

باید تلاش کنیم خودمون گرفتار این جور توقعات نشیم

چه عجب! ما کلمه "تک" رو از شما شنیدیم

بله، امیدوارم!
مامان تارا
10 خرداد 92 20:17
سلام امیدوارم این یکی دیگه نپره...

آی گل گفتی

اینقده از این آدما بدم میااااااااااااااد ....
خصوصاً آدمای دورو که بسیار متنفرم ازشون
جلوت اینقده شیرین زبونن و قربون صدقه ات میرن که فکر میکنی عزیزدلشونی و یه فرشته ای بودی و خودت خبر نداشتی ... مدام قیافه ات اینطوریه
و پشت سرت خدا میدونه که تبدیل به چه چیزیت میکنن ؟؟(اه ایکبیری قیافه اش عین وزغ میمونه و......

و مخالفشون آدمایی که با دیدنشون روحت شاد میشه ... به معنای واقعی
همین دیروز به دیدن یکی از دوستام رفتم که واقعاً به اندازه یک هفته ام آرامش ازش دریافت کردم .

واقعاً چرا بعضیها اینطوری هستن؟ به نظر من که خودشون هم هیچوقت آرامش ندارن و روحشون در عذابه ولی خبر ندارند ، چون طعم آرامش و مهر و محبت و ... رو نچشیدند ،

کافیه این یکی بپره خودمو میکشم ها پس محکم بگیرش


من که از این جور آدما م میگیره، بس که هاله های منفی اطرافشون رو گرفته و به قول شما خودشون هم متوجه نمیشن یا اینکه خودشونو زدن به اون راه.

هههه، ایکبیری، وزغ
رویا جان، ممنون از حضور و کامنت خوبت.
رضوان
10 خرداد 92 20:28
سلام عزییییییییییییییزم

توی غروب جمعه که دلتم از ادما گرفته باشه آخ بدجور چسبید این مطلبت عزیییییییزم

آخه متاسفانه کم نیستن اینجور ادما

بابت متن قشنگت واقعا ممنونم

به به، سلام رضوان جونممممممممممم
مرسی که بهم سر میزنی با اون کامنت های خوبت
وای آره عزیزم، توی این غروب جمعه و آدمای پررو
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
10 خرداد 92 21:37
نگو که از این آدما خیییییییییلی دور و برمون زیاد شده
از دیدنشون این شکلی میشـــــم
ممنون از همدردیــــــــــــــت م جونی

اه اه...

قربونت
تا ابددونفره
10 خرداد 92 21:44
سلام عزیزم
مطلبت واقعا دلنشین بود
فکر میکنم همه به نوعی ناخواسته با این افراد برخورد داشتیم
آخ که چقدر تحملشون سخته. ترکشان باید کرد

سلام نسترن جان
اوهوم متاسفانه زیاد هم هستن
آری، ترکشان کنیم. سریع سریع سریعتر، هر چه سریعتر بهتر

ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
10 خرداد 92 21:48
به به می بینم شما هم مثل تک خواهریتون آنلاینی م جونی
زووووووود زود داری نظرامو تایید میکنی
ممنونــــــــــــــــــــــم

هههه، من دارم یه متنی رو ترجمه میکنم، هر از مدتی هم صفحه رو رفرش می کنم
میبینم که شما و دختر خاله نسترن هم هر دو آنلاینید
راستی، تک خواهر من که آنلاین نیست، نظرات آخرین مطلبش، داره اتومات تایید میشه
خواهش میکنم م جونی
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
10 خرداد 92 21:57
آره منم که کامنتشو دیدم بش اس دادم تعجب آور بود چون این موقع جمعه ها هر هفته من و اون بیرون بودیم دیدم آنلاینه تعجب کردم آخه ستایش مریضه تب خیلی بالایی داره امروز دو بار بردیمش بیمارستان الان هم خوابیده برای همین ما خونه موندیم نسترنو دیگه نمیدونم چرا نرفته بیرون
شما چی جمعه ها نمیرین بیرون م خانومی

عجب!
آخییییی، ایشالا هر چه زودتر خوب بشه دخملی گلت
نه، همسری داره درس میخونه، فردا امتحان داره، منم خیر سرم دارم متن ترجمه میکنم
فقط دیشب یه چرخی بیرون زدیم
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
10 خرداد 92 22:16
مثل خواهرام دوست دارم اولین لینکی که باز میکنم بعد از وب دخترم شمائید ان شالله که بشه یه روزی همو ببینیم مزاحمت شدم امروز ببخشید دلم گرفته بود از صحبت کردن با شما دلم باز شد نسترنم حوصله نداشته بره بیرون سفارش داده پیتزا آوردن براش خونه ممنونم

وای عزیزم مرسی از لطف و مهربونی همیشگیت ...! خیلی به من لطف داری گلم ممنونتم، منم دوستتون دارم. ، راستی ما هم دیشب پیتزا خوردیم...
خواهش میکنم، مراحمی
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
10 خرداد 92 22:45
ممنون از اعتمادت قول میدم م جونی
فقط توی دلــــــــــــم میمونه

ممنون از قولت. قربون دلت

ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
10 خرداد 92 22:54

I LOVE YOU
شبت بخیر ستایش بیدار شد

Wow, thank you dear

مراقب خودتون باشین. شب خوش ...

♥ نیم وجبی ♥
10 خرداد 92 23:58
امان از آدمهای پر توقع...

گل گفتی تکـــــــ خاله جونییی
همیشه حرف دل منو میزنی شیطون

امان

ای جووووووونم، قند تو دلم آب شد، اینو که گفتی!
مامان سيد محمد سپهر
11 خرداد 92 8:31
ممنون خاله هميشه مهربون...ممنون از ديد قشنگتون ..

وقتي پست جديدت را خوندم، به ياد اين شعر معلم فيزكمون افتادم كه گاهي قبل از درس دادن مي خوند:
مدعي گربه سرت تيغ كشيد هيچ مگو
برش كم محلي تيزتر از شمشير است

شايد خانم جوادي منو با ادبيات بيشتر آشنا كرد......


سلام زهره جان، خواهش میکنم عزیزم

آخـــــــــــی ... چقدر قشنگ گفتن استادتون
مادر کوثر
11 خرداد 92 8:31






سلام صبح بخیر

سایتم باز نمیشهههههههههه

سرورش رو هک کردنننننننننن

عمو عماد گفت شاید یه هفته طول بکشه تا درست بشه

؟؟؟!!!

وااا، هـــک شده؟!

امیدوارم درست بشه ، حالا فعلا راحتی، نمی خواد اونجا رو آپ کنی.
مامان آمیتیس
11 خرداد 92 8:44
خاله جون از راهنمايي هاتون درباره زبان، ممنون
خيلي مفيد بودن و از امروز شروع كردم
همش در مورد آميتيس انگليسي فكر مي كنم

خواهش میکنم عزیزم

به به، چقـــــــدر خوب... آفرین موفق باشی
khahare farnaz
11 خرداد 92 9:36
Elahi begardam doret ke ina aziated mikonand doa mkonam ke ye jori ke khodet mkhai az dasteshun rahat shi
tanha kari ke baraye dustam az dastam bar miad D O A kardane ke taghdimat mikonam

Jaaaan?! Mage midooni manzooram be ki boode


Mersi az doa azizam
mamanebaran
11 خرداد 92 10:02
به به دوست مهربونمممممممممممم

به به دوباره یه پست روانشناسی دیگه

به به به این همه انرژی

دوست خوبممم تو اطرافمون ـ تو محیط

کارمون , تو زندگیمون و جامعمون هستند

آدمهاییی که همش ازت انتظارات بی جا

دارن و همیشه با توقع بالاشون آدما رو

از خودشون دور می کنند و در نهایت تو

تنهایی و انزوا میمونن که متاسفانه

تعدادشونمممم کم نیست اما چه

میشه کرد باید با این قضایا کنار اومد

چون من و تو نمی تونیم تغییرشون بدیم

چرا که شخصیتشون کاملا با این خوی

و خصلت شکل گرفته و قابل تغییر

نیست ,

اما ما ها با رفتارمون می تونیم

بهشون نشون بدیم که چقدر محدود

و بسته فکر می کننن ,

اگه دقت کنی می بینی وقتی

باهاشون صحبت می کنی یا از کوره در

میرن و یا خودشونو میزنن به کوچه



بنابراین مهم نیست , خودتو

عشقههههههههههه عزیزمممم



به بـــــــــه، چقــدر زیبا و بجاست این کامنتتون.

خیلی خیلی ازت ممنونم فاطمه جان، خیلی لطف داری به من، همیشه با کامنت های بی نظیرت، منو غرق ِ دوستی ِ سرشار از محبت ِ خودت میکنی

آره گلم، من هم موافقم ... باید مواظب رفتار خودمون هم باشیم.
zahra
11 خرداد 92 10:17
هه هه ه ه .الان جاری محترمه من اومده خونمون .دارم فکر میکنم که کی از جمع مون جدا میشه .


من از اون جاری ها نیستماولی اون از اون جاریهاست
الان هم خوابیدن من اومدم نت




یعــــــنی من عاشق اون صداقتتم
تحویلش نگیری، خودش دمشو میذاره رو کولش و میره

خبیث هم خودتی

هوووووورا که خوابیدن
مامان آمیتیس
11 خرداد 92 10:40
واي كه چقدر درست گفتين
بعضي اوقات خيلي خيلي دلگير ميشم از دست اين جور آدما هميشه فكر مي كردم چرا من بايد با اين آدمها دوست باشم؟
بعضي اوقاتم به خودم شك مي كردم...
ولي بهترين كار اينه كه دوستيتو باهاشون قطع كني تا اين كوه هاي غرور تو پيله خودشون بپوسند
ممنون از نوشته هاتون

وای که چقدر من هم بدم میاد از اینجور آدما

ممنونم عزیزم که اینقدر با دقت خوندی و کامنت گذاشتی
کوه های غرور توی پیله ی خودشون بپوسند. واقعا خوشم اومد . مرسی
مامان تسنیم سادات
11 خرداد 92 12:24
سلام ..
جالب بود
از آدمایی که سین جین میکنن خوشم نمیاد دوست دارم از دستشون فرار کنم مخصوصا اگه خودشون یه کلام از خودشون نگن و فقط آدم رو سوال پیچ کنن .... اییییییییییییش


سلام عزیزم
اَه اَه، اون آدما که

آره گلم، فقط دوری و ســـــــــــکوت بهترین راهه واسه اینجور آدمایی که رو اعصابن... !

اَخخخ
مامان آرشيدا قند عسل
11 خرداد 92 13:15
آقا مطلبتون خيلي جالب بود
راست ميگويي از اين آدمها بسيارند، فقط يه چيزي مرا بسيار ناراحت كرده است... چرا من هيچ سئوالي برايم پيش نمي آيد؟!!!

آقا خواهش میکنم

اِ وا، حالا یه بار هم سوال پیش نیاد، چی میشه مگه؟
ایشالا سوال باشه واسه پست بعدی

ممنونم که همیشه میای و منو شرمنده میکنی با خوبی هات
مامی کیانا
11 خرداد 92 13:26
حرف دل خیلی ها رو زدی عزیزم
وای که چقدر من از این جور آدم ها دور و برم زیاده
آدم های پرتوقع به هیچ وجه دوست داشتنی نیستند
مخصوصا محبتهاشون که به قول شما پر از ریاست
من که دلم خیلی پره از دستشون


خواهش میکنم عزیزم،

آره؟! دور و بر ِ شما هم زیادن؟!

اوه اوه، از محبت هاشون نگو که پُــر از ریا و دورویی ِ
مامان تسنيم سادات
11 خرداد 92 18:53
سلام

سلام عزیزم
تو آمارگیر رد منو گرفتی و اومدی ... دیدی چقدر دوستت دارم، قبل از دیدن نظرات، اومدم پیشت

میخوام اول نظرای تو رو تایید کنم ...

شربت نداریم که اینجا
مامان تسنيم سادات
11 خرداد 92 19:06
خسته نباشى از


ممنونم ِ من.

محبوبه مامان الینا
11 خرداد 92 19:08
سلام دوست جونم...
مطلبت بسیار بجا و تکان دهنده بود
عجب تفاهمی، اتفاقا چند روزی بود از توقع زیاد و نابجای یک آشنای نزدیک دلم رنجیده بود و این مطلب ....

ضمناً مطالبی که تک خواهرتون تو کامنتها نوشتن هم بسیار جالب و آموزنده بودند
ممنون

سلام محبوبه جان
خواهش میکنم، اِی وای، پس شما هم دارین از این اوضاع ها
امیدوارم هر چه زودتر از دستشون راحت شی.

آره، من هم دوست داشتم. ممنون از حضور و دقتِ سرشارت
مامان تسنيم سادات
11 خرداد 92 19:08
حداقل يه صندلى بزار اينجا من بشينم ....
بتائيد ديگگگگه....!!
شربت ندارى دم دست ..

آخییییییی...
ههه، چقدر تو بامزه ای آخــه

چای سبز که دوست داری بیارم برات؟
مامان تسنيم سادات
11 خرداد 92 19:17

من و تسنيم ميريم پارك ....



مراقب ِ خودتون هم باشین ...

تونستی عکس بگیر، موجبات پست جدید فراهم میشه
ستایش*مامان محمود
11 خرداد 92 23:27
سلام
این پست رو خوب اومدی.
جدید و قشنگ بود

سلام.
یعـــــــنی میخوای بگی بقیه ی پست ها ... ؟!!!

ههه، شوخی کردم . مرسی خانومی
مامان مانی مسافر کوچولو
12 خرداد 92 0:02


میام پیشتون ...
مامان تسنيم سادات
12 خرداد 92 0:32


سلام عزیزم، پارک خوش گذشت؟
چرا صفحه نی نی گپ باز میشه و چیزی توش تایپ نمیشه ...؟! آفلاین نشون میده شما رو واسه من.
مامان تارا
12 خرداد 92 0:35

گل برای گل

واااااااااااااااااااااای، مـــــــــــرسی رویا جان
خودت گلی خانومی، امیدوارم عمــــــــرتون مثه گل نباشه

مامان تسنيم سادات
12 خرداد 92 0:56
جات خالى خوش گذشت اين دختر هى بپر بپر كرد و هى توى چمنا دويد و بازى كرد و....
ديگه خسته و غششش بغل كنان آوردمش خونه

عكسم بى عكس فعلا اجازه عكاسى نميدن اين خانم

آخیییییییییییییی ...
خوبه که بهتون خوش گذشته...
ماشالا به تسنیم گلی ...

پس حساااااااااابی انرژی تخلیه کرده
حالا کجا بود میخواستی یه قاشق غذا بهش بدی یا اینکه خودش بخوره. کلی میشد. نه؟!

من منتظر عکس بودما ، حالا ایشالا سری ِ بعد
مادر کوثر
12 خرداد 92 7:06








5 قلو ایشالا

سایتم دیروز ظهر درست شد

رفتم که آپ کنم

وا ، دیگه چیییییی؟!

آخه همچین گفتی هک شده، ما گفتیم دیگه پرررید
مامان علی خوشتیپ
12 خرداد 92 12:03
عالییییییییییییییییییییی بود.حرف نداشت

آخی چه عکس بانمکه

مرررررررررررررررررسی سارا جان


محبوبه مامان الینا
12 خرداد 92 12:49
سلام
آدمهای پرتوقع رو بیخیال ...
دو خانواده محترم خونه تون چطورن؟ تاثیر نذاشتن رو شما
مدیونی اگه فکر کنی تو تعدادپرتوقعیم میشه

سلام خانوم ِ پرتوقع در تعداد ِ ...!!!

ههه، یکیشون که سرجاشون هستن تو دستشویی ، اون یکی هم تو جعبه شون هستن، روی میز همسری
مرسی که جویای احوالشون هستی.

حالا برو نظرهای وبلاگ ِ خودتو تایید کن ... بدو.
مامان سونیا
12 خرداد 92 16:27
مگر میشه روزمون رو شب کنیم و به یکی از این ادما برخورد نکنیم.
همچین چیزی امکان نداره.
پس تنها راه اینه که خودمون از اون دسته آدم ها نباشیم.


بله، این هم میتونه درست باشه.
رضوانه
12 خرداد 92 20:50


واااااااااااااای ،،،

مرسییییییی عزیزم

تو چقدر مهربونیییی آخه؟!
بابای آینده یه فسقلی
13 خرداد 92 0:35
دقت کردن به آدم هایی که اطرافمون هستن، خیلی خوب و البته مهمه.
مطلبی که گذاشتی، جالبه.
واقعا.
مرسی که اومدی همسری.
مامان تسنيم سادات
13 خرداد 92 5:26


به به، کم پیدا خانومی؟!
مامان تسنيم سادات
13 خرداد 92 5:27



خواهر فرناز
13 خرداد 92 10:16
یکی اینا بگیره غش کرد لیسه رفت از خنده

حالا به چی میخندیدی؟
اینکه من باهوشم
یا نکنه حدسم اشتباه بود؟


حدست که کاملا درست بود
زهرا
13 خرداد 92 12:50
از آدم های پرتوقع خوشم نمیاد
هیچ لذتی از با آنها بودن ندارم و میشم

منم

مرسی از حضورتون

متین مامی ایلیا
13 خرداد 92 16:28
قشنگ بود. دستت درد نکنه

عزیزم ممنون که برام نظر گذاشتی، خیلی خوشحالم وب ایلیا رو درست کردم و با دوستای خوبی مثل شما آشنا شدم.
خصوصی ...
مرسی که اومدی عزیزم، خوشحالم که خوشت اومده

خواهش میکنم خانومی، بالاخره این دوستی ها باید همه جا باشن، هم توی شادی هم توی غم

ببخشید، ندارم رمز رو
متین من
13 خرداد 92 17:12
ایکاش همه دوستی ها کودکانه و صادقانه باشه ...

واقعا
...................
13 خرداد 92 17:37
سلام.............. شادی و سلامتی و بهروزیت ارزومه

سلام، ممنون از لطفتون.
متین مامی ایلیا
13 خرداد 92 18:34
رمزم همونه که برات فرستادم دیگه، نظرم برام گذاشتی کهههههه

منظورم این بود که الان اون رمز رو ندارم.
یادم رفته
رضوان
13 خرداد 92 22:44
سلام عزیییییییزم

حالا کدام بهتره ب نظرت ؟رضوان یا رضوانه؟؟؟

والا فعلا که اون حال ما رو گرفته به یک نفر از بچه ها گفته فقط 4نفر قبول شدن بخدا این چند روز اینقد حرص خوردم
سلام به روی ماهت که ندیده امش هنووووز
رضوان بهتره، چون با این اسم باهات دوست شدم، باز هر جور که خودت دوست داری.

وااااا، چه نامرده
م (خط خطی های خوانا)
14 خرداد 92 1:24


مــرسی که اومدی مرضیه جان

مامان مانی مسافر کوچولو
14 خرداد 92 9:26
مطلب جدید کو؟
بد عادتمون کردی


عجب بلایی هستی تو ...، قــربونت برم که بد عادت شدی
چـــــــــــــــــشم
سجاد
14 خرداد 92 11:43
مسابقه ی بی سابقه
.
.
.
بدو بیا منتظرم
.
.
.
مر30

ای کاش همینطوری که دعوت میکردین، خودتون هم مطلب های ما رو می خوندید و کامنت می ذاشتید ...
مامان نیایش
15 خرداد 92 15:49
سلام دلم براتون تنگ شده بود
خوبی خوشی؟
ان شاالله که خوب باشی
کاش ما هیچ وقت از این آدمها نباشیم خیلی جالب بود ممنون

به به، سلام زهره جان، نبودی ها کجا بودی؟!!!

خانومی من هم دلم واست تنگ شده بود. خوبم، ممنون.
مرسی که اومدی و خوندی. ایشالا.
خواهر فرناز
16 خرداد 92 0:44
سلام به دوست جونم
خوبی؟
کجایی خبری ازت نداشتم اومدم اینجا سراغت
نکنه رفتی شیراز؟
هر جاهستی خوش بگذره
بووووووووووووووووووووووس

سلام فاطمه جان، من خوبم مرسی گلم.
یه سفر یکی دو روزه رفته بودیم، نه بابا، شیراز که تا اینجا 1000 کیلومتر فاصله داره، واسه دو روز نمی صرفید
ممنووووووووووووووون که به یادم بودی دوست جونی
مامان آمیتیس
16 خرداد 92 8:24
سلام عزيزم دلم
براي مطالب قشنگتون تنگيد

سلام خانومی
آخـــــــــــــــــــــــــی عزززززززززززززیزم، مــــــــــــــرسی که اینقدر بهم لطف داری گلم

چشــم

سیدمهدی
16 خرداد 92 10:35
سلام
امیدوارم تا اومدن فسقلی تون شما و همسرتون همیشه عاشق هم باشید و خنده یادتون نره

سلام.
ممنون از حضور و لطفتون. لب ِ شما هم همیشه خندان باد

مامان آمیتیس
16 خرداد 92 11:03
سلام عزيزم لطف مي كني و از اين وب من هم ديدن كني نظر بده حتي اگه انتقادي از بعد اشكالات كارم باشه آخه نظراتت برام خيلي مهمه
http://matalebemamaneami.niniweblog.com/

سلام ِ مجدد عزیزم، اتفاقا یه سری اومده بودم در مورد "سوگند عجیب قرآن" مطلب گذاشته بودی. خوب بود.

چشـــــم، باز هم میرسم خدمتتون
خیلی ممنونم که نظراتمو مهم میدونی، این لطف ِ بی کران و مهربانی ِ بی توقع ِشما رو بهم نشون میده
مامان تسنيم سادات
17 خرداد 92 0:35
سلاااااااام
برگشتين؟ خوش گذشت ؟

ببخشيد عزيز دلم بخاطر ديشب جايى بودم كه نمى تونستم حرف بزنم باهات ولى خيلى دلم پيشت بود گفتم لابد حوصله ات سر رفته ...

حالا خوب بود رفتى يا همون جور بود كه فكر مى كردى؟
سلام ...جون، خیلی خوشحال شدم که هستی و الان اومدی پیشم خانومـــــــــــــــــی
خوب بود، حال و هوایی عوض کردیم ، اما دقیقا همونجوری بود که بهت گفته بودم
آره، دوست داشتم که بهت زنگ بزنم، خواهری هم پیشم بود، میخواستیم غافلگیرت کنیم.
حالا اشکالی نداره، قسمت این بود دیگه.
مامان تسنيم سادات
17 خرداد 92 0:37
يادم رفت عيد مبعث رو هم تبريك مى گم بهت

منم برات ازينا مى ذارم كه دوست دارى



ممنـــــــــونم مهربوووووووون

ههههه، مرسی
مامان تسنيم سادات
17 خرداد 92 0:47
واااااى راست مى گى .....
چقدر بد شد پس ....


اکشال نداره
نیلوفرآبی
19 خرداد 92 15:29
خیلی جالب و زیبا بود عزیزم .
ای کاش کمتر از این آدما دور و برمون ببنیم . انشاالله هیچوقت ما شبیه اونها نشیم . ممنون بابت این پست خوب.

به به، سلام فریده جان
مرسی که اومدی و خوندی. آره واقعا. باید مواظب باشیم.