سفرنامه نوروز 93 (1)
هم آیی ِ 150 و 93
گذرانِ روزها، به سرعت ِ برق و باد
از دلم به نسترن ِ عزیزم
تزئینات ِ حرفه ای غذا
یه سلام گرم به شما دوستای عزززیز و مهربووونم! امیدوارم حال همگی خوب باشه و زندگی بر وفق ِ مراد. چند تا ایده ی تزئین غذا پیدا کردم، حرفهههههه ای... بعید می دونم کسی این روزا وقت کنه و این ایده ها رو روی بشقاب، پیاده کنه! بس که سخت و وقت گیر هستند... دیگه بیش از این حرفی ندارم، جز اینکه بگم خودتون برید ادامه مطلب و ببینید... ● ● ● ● این که هیچی! خیلی ساده ست... با کلم برگ ِ بنفش... با بستنی چوبی... با پیاز ِ قرمز... ...
ناگفته های گفتنی از...
از بهمن ماه 92
دسرهای پیشنهادیِ یه دوست
هوا سرد است، ابرها زمزمه باران را نجوا می کنند، درختان میلرزند ولی دوستانم همچنان گرم و صمیمی در دلم ماندگارند... سلام. یادگرفتن ِ دسر، مثه یادگرفتن غذا، ضروریه. مخصوصاً اگه اون دسر رو یه دوست بهت یاد داده باشه و از همه مهم تر اینکه با درست کردن و صرف اون دسر، یاد دوست، سراسر وجودتو پُر کنه... دو تا دسر خوشمزه و آسون رو از یکی از بهترین دوستانم، نسترن جون ، یاد گرفتم. چون خیلی از طعمشون خوشم اومد و همچنین مورد پسند همسری هم قرار گرفت، تصمیم گرفتم اینجا ثبتشون کنم تا شما دوستای خوبم در صورت تمایل، درست کنید و از طعمش لذت ببرید. البته از اونجایی که ایشون عکس های مرحله به مرحله رو خیلی قشنگ گذاش...
مختص ِ دهه شصتی ها...
سلام به تمام دوست های خوبم... خیلی هاتون با دیدن ِ عکس کلاس اولم، توی پست قبل، یاد اون موقع های خودتون افتادید. ناگفته نماند که خودمم خیلی دلتنگ اون دوران ِ شیرین و گاهی تلخ شدم... بوی نیمکت، بوی کاغذ کاهی، بوی جوهر خودکار بیک، بوی تراشه های مداد، بوی پاک کن. اَ، اِ، اُ، آ با کلاه، ا بی کلاه، بِ، پِ، تِ... شعرهای سخت و آسونی که ازمون میخواستن تا حفظشون کنیم... دیکته و مشق های روزانه...، نمره های 20 و آفرین مادرانه... یادش بخیر... یاد ایام ِ قشنگش بخیر... . . . ادامه مطلب... * * * * * * * * * ...