نان باگت و پیازچه پنیری + بعداً نوشت
سلام به همگی. همونطور که اصصصلاً تابلو نیست ، بازم یه مطلب از نوع آشپزی. چیه؟! فعال شدم خووو! (حالا چشم نزنم خودمو. )
این یه غذای جدیده که اصلاً نیاز نیستش با نان میل کنید. خیلی راحت بعنوان یه شام نسبتاً سبک میتونید مصرف کنید.
مواد لازم:
خمیر نان باگت یا نان خرد شده 1 لیوان * تخم مرغ 1 عدد * پنیر پیتزا رنده شده 5 ق غ *
پیازچه 4 عدد * جعفری یا گشنیز خرد شده 3 ق غ * شیر مقداری * نمک و فلفل مقدار لازم
طرز تهّیه:
نان خرد شده یا خمیر نان باگت را در مقداری شیر خیس دهید، سپس با فشار دست رطوبت اضافی اش را بگیرید، سپس داخل کاسه بریزید و پنیر پیتزا رنده شده، تخم مرغ، جعفری خرد شده، پیازچه خرد شده ( فقط بخش سبز پیازچه )، نمک و فلفل را اضافه کنید و خوب مخلوط نمایید تا مایه یکدست شود.
داخل ماهیتابه روغن بریزید و روی حرارت متوسط قرار دهید تا داغ شود، سپس با قاشق از مایه باگت بردارید و داخل قابلمه بریزید. پس از اینکه یک طرف سرخ و طلایی شد برگردانید تا طرف دیگر آن نیز طلایی شود. سپس به همراه سس گوجه فرنگی و پیازچه سرو کنید.
نوش جان...
تزئین نوشت:
قبل از توضیحی درباره تزئین، باید بگم میتونید مایه آماده شده رو یکدست کف تابه بریزید یا اینکه تک تک سرخ کنید. من دوست داشتم تک تک سرخ کنم. وقتی که هر کدوم طلایی شد، برگردوندید و تا داغ هستش پنیر پیتزا روش بریزید تا آب بشه. اطراف ظرف رو با گشنیز تازه تزئین کردم و اون گل های لاله هم با حلقه های خیار (یا کدو ) و هویج و خلال دندون هستش.
پیشنهاد نوشت:
یه عده ای اول توی سایت های آشپزی میگردن، میرن مواد لازم رو تهیّه میکنن و بعد دست به کار میشن واسه آشپزی. امّا این خیلی بهتره که آدم با توجّه به اون چیزی که توی یخچال داره، غذا بپزه. مثلاً من رفتم توی یخچال رو نگاه کردم دیدم پیازچه دارم، نان باگت هم دارم. یه سرچ کردم توی اینترنت و دیدم این غذا رو میشه باهاشون تهیّه کرد.
بعداً نوشت:
دیشب ساعت حدودای 10 بود، منم در حال چت کردن با دوستای وبلاگی ، یهو گرسنه م شد و به همسری گفتم: "یه کم برنج واسم میذاری تو مایکرو و یه کم ماست روش؟"
همسری پای کامپیوتر نشسته بود و منم غرق ِ در چت ، بعد از چند دقیقه، دیدم یه بشقاب گذاشت جلوم و گفت: "بفرمایید"... همونطور که سرم پایین بود و من:
اونم تبلت ِ که صفحه ی گپش هنوز بازه! نمیگم کی بود! آخه اینجوری میشه.
اینقدر همسری رو ذوقش کردمممم که خدا میدونه ، خیلی جا خوردم خووو! اون کاسه ای برنج قالب زدنشو، اون شاخه ریحون بنفشش که کج گذاشته بود، منو کُشت.
جوّگیر شدن ِ من توی تزئینات ِ غذا، همه گیر شده خَفَن!